قند عسلقند عسل، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

قند عسل ما

ویزیت دکتر محسنی در ماه رمضان

سلام پسر خوب و کاراته کار من عاشق این ورزش کردن های گاه و بی گاهت تو شکمم هستم عزیزم سه شنبه گذشته رفتم دکتر موید محسنی  و جواب آزمایشمو نشونش دادم. قند ناشتا و دو ساعت بعد ناهارم خوب بود اما دو ساعت بعد صبحانه ام بالا بود که قرار شده تکرارش کنم و البته رژیم غذایی رو رعایت کنم. صدای قلبت رو هم با خانم دکتر شنیدیم. بوپ بوپ بوپ ....  و لبخند بر روی لبان من و دکترت نشست خدا رو شکر که قلبت منظم و سالم میتپید عزیز دلم تو این روزهای ماه رمضون ساعت کاریمون کم شده و من بیشتر میتونم استراحت کنم. از خدای خوبم به خاطر لطف و مهربونیش کمال تشکر رو دارم. راستی مهمونی های ماه رمضون تا اینجا: 5شنبه اول مامان فاطمه خان...
1 مرداد 1392

حلول ماه مبارک رمضان مبارک

سلام توت فرنگی خوشمزه من امروز خدا رو صد هزار مرتبه شکر سی هفته شما تموم شد . تقارن اتمام هفته سی ام از بارداری با آغاز ماه میهمانی خدا رو به فال نیک میگیرم و امیدوارم تمام مامان ها و نی نی های خوبشون از برکات این ماه استفاده کنند. از همه کسانی که این مطلب رو میخونن التماس دعا دارم. ...
19 تير 1392

ویزیت دکتر محسنی

سلام ورزشکار کوچولوی تو دل مامان خوبی پسرکم؟ امروز که دارم برات مینویسم سرکار نرفتم و خونه ام چون قراره ظهر برم برای کارهای بیمه تامین اجتماعی برای اون موقع که استعلاجی بودم. سه شنبه گذشته از سرکار رفتم دکتر مویدمحسنی و ایشون گفتن از این به بعد دو هفته یه بار بیا که ببینمت. آزمایش قندم رو نگاه کردن و چون تحمل گلوکزم پایین بود بهم رژیم غذایی دیابتی دادن تا بعد یه هفته دوباره برم آزمایش قند. ان شاالله با رژیم غذایی خوب شه. راستی بهم گفتن گن بارداری هم ببندم که با بابا وحید رفتیم خریدیم و از پنج شنبه دارم میبندم ولی تابستونه گرمیه و مامان تا دلت بخواد با این گن گرمش میشه . با خانم دکتر صدای توپ توپ قلبت رو هم شنیدیم پسر گلم. خ...
17 تير 1392

مشکلاتی با وبلاگ و خلاصه اتفاقات

سلام تمشک کوچولوی مامان این روزا بعد از برگشت بابایی از مسافرت چند باری سعی کردم برات بنویسم که اینترنت خطا میده و نمیذاره مطالب وارد بشه    حالا به صورت مختصر بهت بگم که: شنبه شب قبلی اولین اجرای نمایش دایی هادی در هیئت مشکات بود که با مامان فاطمه و زن دایی محدثه برای جشن و دیدن تئاتر رفتیم. تو محل کارمون جشن میلاد امام زمان بود و مامان یه کیف برنده شد. بابا وحیدت زنگ زد که سوار هواپیماست و داره برمیگرده پیشمون. روز میلاد امام زمان با خانواده بابا وحید رفتیم پارک آزادگان و ناهار رو اونجا خوردیم و خوش گذشت. همون شب بابا رضا و مامان فاطمه سیسمونی شما رو آوردن خونه خودمون و فعلا همون طوری گذاشتن تو اتاق شما. چه د...
11 تير 1392

ادامه خرید سیسمونی از خیابان جمهوری

سلام نخودچی مامان، وول وولک من   بابا وحید چند روزیه رفته بندرعباس و ما مهمون مامان فاطمه اینا هستیم. پریروز رفتیم خیابان جمهوری و سرویس 4 تکه کالسکه، کریر، ساک وسایل بچه و روروئک خریدیم. چند تا هم لباس بسیار شاد برات گرفتم عزیزم. دیروز هم رفتیم خیابون خراسون و عروسک های بالا سر تختت رو خریدیم. برای هر دو تختت عروسک گرفتیم که خیلی باحال هستن. الان هم که برات اینا رو می نویسم کنارم دختر دایی مهربونت نشسته . سما خانم خیلی دوست داره شما رو زودتر ببینه. راستی این روزا خیلی وول وولک شدی مامان جون. قربون این تکون های قشنگت برم که واقعا تو این روزای نبود بابات بهم آرامش میده. خدا جون بخاطر همه نعمتت هات شکر... ...
28 خرداد 1392

ماموریت یه هفته ای بابا وحید (2)

سلام میوه دلم بابایی دوباره شنبه میره ماموریت ان شاالله. این بار میره بندرعباس.از باباوحیدت ممنونم که اینقدر بخاطر زندگیمون زحمت میکشه.   خدا بهش سلامتی بده خیلی دعاش کن عزیزم که سالم بره و سالم بر گرده پیشمون. آمین راستی خدا رو شکر وارد سه ماهه سوم شدیم ها! مبارکه پسر گلم ...
22 خرداد 1392

ویزیت دکتر

سلام پسمل عسلی ما امروز وقت دکتر مرصوصی داشتم. حدود دو ساعت معطل شدم و بابا وحید هم تو مطب روبرو منتظر بود. حوصلمون واقعا سر رفت فشار خون و وزنم نرمال بود و خدا روشکر شما هم حالت خوب بود و قلب کوچولوت رو دیدم که تند تند می زد. البته کل زمان سونو 30 ثانیه شد. خدا رو شکر همه چی نرمال بود. الحمدلله   بعدش هم با بابایی رفتیم معجون خوردیم و یه مانتو جدید خریدیم. آخه دیگه هوا واقعا داره گرم میشه و اون قبلی خیلی به تنم می چسبید. مانتو جدید رنگش سبزه و من دوستش دارم . امیدوارم شما هم راضی باشی عزیزم ...
20 خرداد 1392

چند روز تعطیلی

سلام کنجد کوچولوی مامان خوبی پسرم؟ چند روز تعطیلی داشتیم که دایی سعید و خانمش اومدن تهران. یه روزش رو با خانواده بابایی رفتیم باغ شهریار. یه روزش رو هم با خانواده مامانی رفتیم چنار غرب دماوند. هر دوش خوش گذشت. روز سوم سرمای شدیدی خوردم و در بستر بیماری بودم    و بخاطر وجود شما نمیتونستم خیلی دارو مصرف کنم. دکتر لوراتادین داد که بعد از مصرف 4 تا از اون خیلی بهتر شدم. البته لطف خدا و رسیدگی های مامان فاطمه مهمترین نقش رو در بهبود من داشتن. ازشون ممنونم تولد عمه ناهید و عمه ندا هم بود    که ما متاسفانه بدلیل سر درد و گوش درد نتونستیم حضور داشته باشیم. بابا وحیدت به نمایندگی ما در جشن تولد حضور داشت.  ...
18 خرداد 1392

بازگشت بابا وحید

سلام پسر مامان و بابا دیروز بابا وحیدت از ماموریت یه هفته ایش برگشت. خدا رو شکر می کنم که تو این مدت همه چیز برای هر سه ما به خوبی سپری شد. الحمدلله تو این مدت کلی هم لباس برای پسر گلم خریدیم. البته مامان فاطمه خرید کرد و من هم نظر می دادم. دست مامان فاطمه مرسی راستی امشب عروسی جناب صادق خان هست. امیدوارم به همه خوش بگذره   این هم از خریدهای شما ...
11 خرداد 1392

ادامه خرید سیسمونی از خیابان بهار

سلام گل پسر مامان و بابا این چند روز که بابایی خونه نیست و ما پیش مامان فاطمه اینا مهمون هستیم اونا خیلی زحمت میکشن تا من جای خالی بابا رو حس نکنم. ازشون خیلی ممنونم مثلا مامان فاطمه برای هر روز یه برنامه ای میچینه که من تو خونه نمونم. دیروز هم با دوستش نسرین خانم اربابی قرار گذاشته بودن و سه تایی رفتیم خیابان بهار. لباس های خوب و قشنگی داشت اما خیلی قیمت هاش بالا بود. مامان فاطمه خیلی اصرار داشت که سرویس خواب و بهداشتی و چند دست لباس مجلسی و ... از همین جا بگیریم اما من قبول نکردم و فقط گفتم چون بهداشت نی نی خیلی مهمه از نمایندگی اصلی چیکو ست لوازم بهداشتی شما رو تهیه کردیم.   من خیلی خسته شدم و شب برگشتیم خونه و بعد از شا...
11 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قند عسل ما می باشد