امروز که رفتم سر کار به پزشک محل کارمون گفتم برام آزمایش خون بنویسه تا از وجود تو مطمئن شم بعد از کار رفتم آزمایشگاه گفتن دو ساعت دیگه برای جواب بیایید. به بابا وحید گفتم دو ساعت دیگه که از سر کار میای جوابش رو بگیر. تو این دو ساعت دل تو دلم نبود بقیش رو از زبان بابایی می شنویم: رفتم آزمایشگاه در میدان گرگان، به خانمه گفتم اومدم جواب آزمایشو بگیرم گفتش رسیدش رو بدید لطفا منم که رسید نداشتم اسم و شماره تلفنم رو گفتم تا مطمئن شد بابای بشه ام. بعد از ده دقیقه جواب رو دادن. اون خانمه یه چیزی هم گفت که نشنیدم و فقط پایین برگه یه لغت دیدم که نوشته بود : negative اومدم خونه اتفاقا خاله اینا مهمون مامان بزرگ اینا بودن البته قبل از آز...