قند عسلقند عسل، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

قند عسل ما

رفتن به خانه به همراه علی جان

1392/7/1 12:56
نویسنده : مامان و بابا
597 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت حدود 4 عصر بود که با باباوحید و مامان فاطمه و عمه ناهید رسیدیم دم در خونه خودمون. اونجا همه منتظرمون بودن و برامون گوسفند قربونی کردن. مامان جون فاطمه و بابا جون حبیب خیلی ذوق داشتن و همینطور امیرحسین. دایی احمد و آقا مجتبی و آقا مهدی هم دم در بودن. عمع ندا فیلم برداری میکرد و علی جون هم بغل عمه ناهیدش بود. پله ها رو سریع بالا رفتم. صبح تا اون موقع درد زیادی کشیده بودم اما رسیدم به خونمون دردم یادم رفت. خلاصه همه چیز خوب پیش رفت و تا 10 روز تو خونه خودمون موندیم و مامان فاطمه و بابا رضا پیشمون بودن. ازشون ممنونم

تو این ده روز خیلی درد کشیدم . جای بخیه هام خیلی درد میگرفت. البته هنوز هم وقتی زیاد بایستم درد زیادی دارم اما خدا روشکر بهترم.

روز پنجم تولد علی جان اون رو به همراه بابا و عمه اش بردیم مرکز بهداشت برای غربالگری نوزادان که از کف پای پسرم نمونه خون گرفتن. عصرش هم بردیمش پیش یه فوق تخصص نوزادان بنام دکتر محمد ترکمن که پس از معاینه علی گفت همه چیز مرتبه خدا رو شکر!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قند عسل ما می باشد