یه روز سخت برای علی جونم
همه گفتن بهتره پسرت رو زودتر ببری برای ختنه تا کمتر اذیت بشه. منم از دکتر محسنی پرسیدم کجا برم و ایشون دکتر اخوی راد تو خیابان پاسداران رو معرفی کردن. من و مامان فاطمه دیروز یعنی اول مهر رفتیم مطب. بابا وحید هم از سر کار اومده بود و زودتر از ما رسیده بود. خلاصه دکتر اومد و قبل از اینکه بخواد کارش رو شروع کنه بابا وحید منو برد بیرون که صدای گریه پسرمو نشنوم. خلاصه کار تموم شد و وقتی سوار ماشین شدیم تو راه برگشت به خونه مامان فاطمه اینا، علی جونم که بی حسی ش تموم شده بود خیلی خیلی گریه کرد اما وقتی تو خونه بهش قطره استامینوفن دادیم آروم شد و شب هم خدا رو شکر خوب خوابید.
مبارک باشه پسرم
راستی حلقه ختنه علی جون جمعه شب یعنی بعد از 4 روز افتاد.
خدا رو شکر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی