ویزیت دکتر محسنی در ماه رمضان (2)
سلام به پسر دانشمند و باهوش خودم
امروز رفتیم دکتر محسنی تا به صدای قلبت گوش بدیم
بوپ بوپ های قلبت یکی از آرامش بخش ترین نواهای زندگی منه مامانی. جالبه که خانم دکتر هم وقتی این صدا رو میشنوه خیلی خوشحال میشه و به همراه من لبخند واقعی میزنه.
به خانم دکتر گفتم برام سونو بنویسه تا من و بابایی ببینیمت که چرخش کردی یانه؟؟
راستی فشارم هم خوب بود و جواب آزمایش قند هم این بار خدا رو شکر تو محدوده نرمال بود.
اما خانم دکتر گفتن که بازهم مراعات کن.
از آخرین مهمونی های ماه مبارک هم برات بگم که:
دایی حمید تو خونه شون افطاری کله پاچه داد و خیلی خوش گذشت.
دایی هادی تو خونه شون یه افطاری مفصل تهیه دیده بود با شام ساندویچی که دستشون درد نکنه.
زن عموی باباوحید هم دعوتمون کرده بود خونشون که امیدوارم خدا ازشون قبول کنه. (راستی سمانه خانم-عروس زن عمو عفت- هم باردار هستن)
آخرش هم مامان فاطمه اینا همه خانواده بابا وحید رو دعوت کردن شیان که شب خوبی بود و کلی خوردیم. مامان فاطمه هم یه حلوای خوشمزه درست کرده بود. ازشون ممنونم
امیدوارم سال دیگه ماه رمضون تو بغلم باشی و همه جا با هم بریم افطاری!
(راستی الهام خانم-دختر دایی محمد- هم باردارن. براشون آرزوی سلامتی دارم)
دوستت دارم مامانی من.