قند عسلقند عسل، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

قند عسل ما

کارهای جدید علی

مامان جان جدیدا یاد گرفتی از خنده ریسه میری ، دستت رو دراز میکنی که هر چیز رو لمس کنی، صداهای زیبا از خودت در میاری و آواز میخونی، اگه سر سفره غذا تو بغل باشی دست و پا میزنی که بیای تو سفره  خدا رو شکر که تو اواخر ماه چهارم زندگیت یه عالمه کار جدید یاد گرفتی عزیز دلم اینم چند تا عکس با لباسهای جدیدت که دیگه دارن برات کوچک میشن عشق مامان...   ...
22 دی 1392

دوری از وبلاگ

سلام عزیز دلم فکر کنم دو هفته بیشتر شده که چیزی برات ننوشتم (امروز 12 دی ماهه 92) اتفاقات مهم این چند وقت: سفر مامان فاطمه و بابا رضا به کربلا به صورت پیاده به مناسبت اربعین و هنوز هم برنگشتن. قراره فردا صبح بیان ایشالا تصمیم گرفتیم برای چکاپ ماهانه ببریمت مرکز بهداشت نزدیک خونمون چون هر وقت میریم دکتر ترکمن خیلی خیلی معطل میشیم. اما وقتی رفتیم مرکز بهداشت گفتن سه ماهگی چکاپ نداره و پایان 4 ماهگی بیاریدش.... با زن دایی محدثه شما رو بردیم آتلیه وکلی عکس ازت انداختیم. عمو مجید هم کربلا رفت و برگشت به سلامتی. عمو سعید و خانمش هم برای 28 صفر که حلیم پزون مامان جون فاطمه بود اومدن تهران پیش ا و قراره تا فردا بمونن. شله زرد مامان ج...
22 دی 1392

پایان سه ماهگی

سلام قند عسل مامان بابا امروز که 21 آذرماهه سه ماهه شما تموم میشه خدا رو شکر. این روزا گاهی بی تابی میکنی و وسط خنده هات گریه میکنی و بر عکس. دستاتو تو دهنت میبری و ملچ و مولوچ میکنی و انگشتای کوچولوت رو میخوری. یعنی اینا علائم دندون در آوردنه؟؟؟ به این زودی؟؟؟ تو کتابها که نوشته حدود 6 ماهگی باید دندون در بیاری عزیزم!! ایشالا هر چی هست خیر باشه عشق مامان ...
12 دی 1392

پابوسی امام رضا

سلام پسر گل من بلاخره وقت کردم بیام اینجا و برات از اولین سفر زندگیت بنویسم 9 آذر ماه بود که من و شما به همراه بابا وحید رفتیم سوار هواپیما شدیم و رفتیم مشهد پابوس امام رضا (ع). خدا رو شکر پرواز خوبی بود و شما هم راحت بودی. هتل سیمرغ رفتیم که انتهای بازار رضا بود و قبلا رزرو کرده بودیم. دو شب اونجا بودیم و در کل 4 بار رفتیم زیارت. هوا خیلی سرد بود و باد شدیدی میامد که خدا کمک کرد و شما سرما نخوردی. ایشالا از این به بعد سفرهای بیشتری بریم مامانی خوشکل من. متاسفانه نتونستیم زیاد عکس بگیریم چون همش نگران سرما خوردن شما بودیم، سریع برمیگشتیم هتل اما چند تا عکس گرفتم که برای همه میذارم خدا رو شکر که اولین سفر پسرم به مشهدالرضا ب...
19 آذر 1392

علی و پستونک

سلام پسر قشنگم              سلام مست و ملنگم (این هم از سروده های خودم هست )   بعد از کلی پرس و جو و بررسی درباره پستونک، بابایی مهربون یه پستونک برای شما خرید. مامان فاطمه خیلی سعی کرد تا شما پستونک رو بگیری حالا هنوز هم عادت نکردی و اون رو بیرون میندازی. فکر کنم خیلی دوستش نداری   این هم عکس شماست در لحظه ای که تونستیم پستونک رو در دهنت جا بدیم! ...
2 آذر 1392

عقب افتادن ویزیت دکتر

سلام گل پسر من با اینکه وقت ویزیت پزشک شما 21 آبان بود، بدلیل آلودگی شدید هوا نرفتیم دکتر. وقتی هوا بهتر شد یعنی 29 آبان به همراه مامان فاطمه مهربونت رفتیم پیش دکتر ترکمن و چون وقت نداشتیم خیلی معطل شدیم . (چون بابا وحید کارش تا ساعت 8 شب طول میکشه مجبور شدیم بدون اون بریم دکتر ) خدا رو شکر دکتر از روند رشد شما راضی بود: وزن در دو ماه و نه روزگی :6200 گرم قد: 61.5 سانتی متر دور سر: 40.5 سانتی متر باز هم خدا رو شکر   راستی این هم یه عکس جدید از شما در اولین روز آذر ماه 92 ...
2 آذر 1392

پسرم با لباس عزاداری

سلام عزیز دل من                 جیگر خوشکل من! (این از سروده های مامان هدی برای شماست )   این لباس رو از یه خانمی که در روضه خونه خانم رحمتی پور لباس می فروخت برات خریدم. امیدوارم زندگیت حسینی باشه عزیزم   ...
2 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قند عسل ما می باشد